شهادت سلطان جن و انس...

من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند

به چه مقدار به زائربدهم فکر کند

 

ازشما خواستن عشق است ضرر خواهدکرد

هرکه دروقت گدایی به رقم فکر کند

 

بهتراین است که زائر اگر آمد به حرم

دوقدم عشق بورزد سه قدم فکر کند

 

به کف صحن به گنبد به غم گوهرشاد

زیر این قبه به هستی به عدم فکر کند

 

به دو گلدسته دوتا ساق به دوش گنبد

به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند

 

به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال-

فقط این بار...به این قسمت کم فکر کند

 

به خودش...نه به کسانی که به یادش آمد

چون که در آینه کاری حرم فکر کند

 

موقع دست به سینه شدن و عرض سلام

کربلایی شده هرکس به علم فکر کند

 

چون که از باب جواد تو کسی داخل شد

خنده داراست که دیگر به قسم فکر کند

 

دیر وقتی ست که تا درحرمت دم بدهد

جای دم حضرت عیسی به دو دم فکر کند

 

بهترین نوع زیارت شده اینکه امشب-

هم کسی گریه کند پبش تو هم فکر کند

 

مهدی رحیمی

http://ommolboka.blogfa.com/cat-22.aspx

40 روز بی تو..شاها گذشت

به زخم های تنت چون اشاره می کردم
به دامن از مژه جاری ستاره می کردم
برای رفتنِ تا کوفه ، داشتم تردید
به مصحف بدنت استخاره می کردم
ز سیل گریه لرزان خویش در کوفه
خراب پایه دارالاماره می کردم
کبوتران حریم تو را به هر منزل
به قصد منزل دیگر شماره می کردم
شبی که یک تن از آنان میان ره گم شد
به سینه پیرهن صبر، پاره می کردم
به طشت زر به لبت چوب خیزران می زد
یزید و  من به تحیر نظاره می کردم
به سینه چنگ زنان خیره می شدم به رباب
چو یاد تشنگی شیرخواره می کردم
به قطره قطره اشکم ازین سفر (تائب)
هماره آب، دل سنگ خاره می کردم
شاعر : حسین اخوان

http://www.emam8.com

اربعین تسلیت

چل روز می شود که شدم جبرئیل تو
ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیل تو

چل روز می شود که فقط زار می زنم
کوچه به کوچه نام تو را جار می زنم

چل روز می شود که بدون توأم حسین
حالا پی نتیجه ی خون توأم حسین

چل روز می شود که حسین همه شدم
حیدر شدم، حسن شدم و فاطمه شدم

مردم به جنگ نائبه الحیدر آمدند
در پیش من، تمام، به زانو در آمدند

آثار مرگ در بدنم هست یا حسین
پس روز اربعین منم هست یا حسین

آبی که تر نکرد لب تشنه ی تو را
حالا نصیب خاک مزارت شده اخا

چل روز پیش بود همینجا سرت شکست
اینجا دل من و پدر و مادرت شکست

چل روز پیش بود به گودال رفتی و ...
از پشت، نیزه خوردی و از حال رفتی و...

از تل زینبیه رسیدم که وای وای
بالا سرت نشستم و دیدم که وای وای

نیزه ز جای جای تن تو در آمده
حتی لباسهای تن تو در امده

جمعیتی که بود به گودال جا نشد
یک ضربه و دو ضربه... ولی سر جدا نشد

دیدم کسی حسین مرا نحر می کند
آقای عالمین مرا نحر می کند

من را ببخش دست به گیسوی تو زدند
من را ببخش چکمه به پهلوی تو زدند

فرصت نشد ز خاک بگیرم سر تو را
فرصت نشد در آورم انگشتر تو را

می خواستم ببوسمت اما مرا زدند
ناراحتم کنار تو با پا مرا زدند

بین من و تو فاصله ها سد شدند آه
با اسب از روی بدنت رد شدند آه

در شهر کوفه بود که بال و پرم شکست
نزدیک خانه ی پدریّ ام سرم شکست

وای از عبور کردن مثل غلام ها
وای از نگاههای سر پشت بام ها

باور نمی کنی که سرم سایبان نداشت؟!
در ازدحام، محمل من پاسبان نداشت؟
!
تا شهر شام رفتم و معجر نداشتم
تقصیر من چه بود؟ برادر نداشتم

از بس رسید سنگ به سمت جبین من
نزدیک بود پاره شود آستین من


***علی اکبر لطیفیان***

http://tishehayeashk.parsiblog.com/Posts/587/

همه جا کربلا...

اين روزها که ميشود همه جا حرف از کربلا وعاشوراست،همه

برداغ هاي دردناک عاشورا اشک ميريزند وآرزوي کربلايي شدن

دارند.اما راستي مگر عاشورا تنها داغي است براي گريستن؟

مگر کربلايي شدن فقط به کربلا رفتن است؟