چ هستم؟!!!


وَمااَ نَا يا سَيدي وَما خَطَري هَبْني بِفَضْلِكَ سَيدي وَتَصَدَِّْ عَلَي

 و چه هستم من اي آقاي من و چه ارزشي دارم؟ مرا به فضل خويش ببخش اي آقاي من و بر من

بِعَفْوِكَ وَجَلِّلْني بِسَِتْرِكَ وَاعْفُ عَنْ تَوْبيخي بِكَرَمِ وَجْهِكَ سَيدي

با عفو خود نيكي كن و با پرده پوشي‌ات بپوشانم و درگذر از سرزنش كردنم به بزرگواري ذاتت، آقاي من

اَنَا الصَّغيرُ الَّذي رَبَّيتَهُ وَاَ نَا الْجاهِلُ الَّذي عَلَّمْتَهُ وَاَ نَا الضّآلُّ الَّذي

من همان بنده خردسالي هستم كه پروريدي و همان ناداني هستم كه دانايش كردي و همان گمراهي هستم كه

هَدَيتَهُ وَاَ نَاالْوَضيعُ الَّذي رَفَعْتَهُ وَاَ نَا الْخآئِفُ الَّذي آمَنْتَهُ وَالْجايعُ

راهنمايي‌اش كردي و همان پستي هستم كه بلندش كردي و همان ترساني هستم كه امانش دادي و گرسنه‌اي هستم

الَّذي اَشْبَعْتَهُ وَالْعَطْشانُ الَّذي اَرْوَيتَهُ وَالْعارِي الَّذي كَسَوْتَهُ

كه سيرش كردي و تشنه‌اي هستم كه سيرابش كردي و برهنه‌اي هستم كه پوشانديش

وَالْفَقيرُ الَّذي اَغْنَيتَهُ وَالضَّعيفُ الَّذي قَوَّيتَهُ وَالذَّليلُ الَّذي اَعْزَزْتَهُ

و نداري هستم كه دارايش كردي و ناتواني هستم كه نيرومندش كردي و خواري هستم كه عزيزش كردي

وَالسَّقيمُ الَّذي شَفَيتَهُ وَالسّآئِلُ الَّذي اَعْطَيتَهُ وَالْمُذْنِبُ الَّذي

و دردمندي هستم كه درمانش كردي و خواهنده‌اي هستم كه عطايش كردي و گنهكاري هستم كه

سَتَرْتَهُ وَالْخاطِئُ الَّذي اَقَلْتَهُ وَاَ نَاالْقَليلُ الَّذي كَثَّرْتَهُ وَالْمُسْتَضْعَفُ

گناهانش را پوشاندي و خطاكاري هستم كه از او گذشتي و اندكي هستم كه بسيارش كردي و خوارشمرده‌اي هستم

الَّذي نَصَرْتَهُ وَاَ نَا الطَّريدُالَّذي آوَيتَهُ اَ نَا يا رَبِّ الَّذي لَمْ اَسْتَحْيكَ

كه ياري‌اش كردي و آواره‌اي هستم كه جا و مأوايش دادي. منم پروردگارا آن كسي كه در خلوت از تو شرم نكردم

فِي الْخَلاءِ وَلَمْ اُراقِبْكَ فِي الْمَلاءِ اَ نَا صاحِبُ الدَّواهِي الْعُظْمي اَ نَا

و در آشكارا هم رعايت تو را نكردم. منم صاحب مصيبت‌ها و ماجراهاي بزرگ، منم

الَّذي عَلي سَيدِهِ اجْتَري اَ نَا الَّذي عَصَيتُ جَبّارَ السَّمآءِ اَ نَا الَّذي

كسي كه بر آقاي خود دليري كرده، منم كسي كه نافرماني برپادارنده آسمان‌ها را كرده‌ام. منم كسي كه

اَعْطَيتُ عَلي مَعاصِي الْجَليلِ الرُّشا اَ نَا الَّذي حينَ بُشِّرْتُ بِها

براي نافرماني‌هاي بزرگي كه كرده‌ام رشوه داده‌ام، منم آن كسي كه هرگاه نويد گناهي رابه من مي‌دادند

خَرَجْتُ اِلَيها اَسْعي اَنَا الَّذي اَمْهَلْتَني فَمَا ارْعَوَيتُ وَسَتَرْتَ عَلي

به‌سويش شتابان مي‌رفتم. منم كه مهلتم دادي ولي من به خود نيامدم و بر من پوشاندي

فَمَا اسْتَحْييتُ وَعَمِلْتُ بِالْمَعاصي فَتَعَدَّيتُ وَاَسْقَطْتَني مِنْ عَينِكَ

ولي من شرم نكردم و نافرماني‌ها كردم و از حد گذراندم و از چشم خود مرا انداختي و من اعتنا نكردم

فَما بالَيتُ فَبِحِلْمِكَ اَمْهَلَتْني وَبِسِتْرِكَ سَتَرْتَني حَتّي كَاَنَّكَ اَغْفَلْتَني

پس باز هم به بردباري‌ات مهلتم دادي و به پرده پوشي‌ات مرا پوشاندي تا بدانجا كه گويا از ياد من بيرون رفتي

وَمِنْ عُقوُباتِ الْمَعاصي جَنَّبْتَني حَتّي كَاَنَّكَ اسْتَحْييتَني اِلهي لَمْ

و از كيفرهاي گناهان مرا دور داشتي تا به حدي كه گويا از من شرم كردي. خدايا در

اَعْصِكَ حينَ عَصَيتُكَ وَاَ نَا بِرُبوُبِيتِكَ جاحِدٌ وَلا بِاَمْرِكَ مُسْتَخِفٌّ

هنگام گناه كه من نافرماني‌ات كردم نه از باب اين بود كه پروردگاري‌ات را منكر بودم و يا دستورت را سبك شمردم

وَلا لِعُقوُبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ وَلا لِوَعيدِكَ مُتَهاوِنٌ لكِنْ خَطيئَةٌ عَرَضَتْ

و يا خود را در معرض كيفرت درآوردم و يا تهديدهاي تو را بي ارزش فرض كردم، بلكه گناهي بود كه پيش آمد

وَسَوَّلَتْ لي نَفْسي وَغَلَبَني هَواي وَاَعانَني عَلَيها شِقْوَتي وَغَرَّني

و نفس سركش نيز آن‌را آراست و هواي نفس نيز چيره شد و بدبختي هم كمك كرد و پرده آويخته

سِتْرُكَ الْمُرْخي عَلَي فَقَدْ عَصَيتُكَ وَخالَفْتُكَ بِجَُهْدي فَالاْنَ مِنْ

(پرده پوشي تو) هم مرا مغرور كرد و در نتيجه تا آنجا كه مي‌توانستم در نافرماني و مخالفت تو كوشيدم، ولي اكنون كيست كه

عَذابِكَ مَنْ يسْتَنْقِذُني وَمِنْ اَيدِي الْخُصَمآءِ غَداً مَنْ يخَلِّصُني

از عذاب تو مرا نجات دهد و از دست دشمنان در فرداي قيامت چه كسي خلاصم كند

وَبِحَبْلِ مَنْ اَتَّصِلُ اِنْ اَنْتَ قَطَعْتَ حَبْلَكَ عَنّي فَواسَوْ اَتا عَلي ما

و به ريسمان چه كسي چنگ زنم اگر تو رشته خود را از من قطع كني. پس چه رسوايي است براي من

اَحْصي كِتابُكَ مِنْ عَمَلِي الَّذي لَوْلا ما اَرْجوُ مِنْ كَرَمِكَ وَسَعَه

بر آنچه نامه تو از عمل من شماره و احصا كرده كه اگر اميد من به كرمت و وسعت

رَحْمَتِكَ وَنَهْيكَ اِياي عَنِ الْقُنوُطِ لَقَنَطْتُ عِنْدَما اَتَذَكَّرُها يا خَيرَ

رحمتت نبود و از نااميد شدن بازم نمي‌داشتي به محض آنكه به ياد آنها مي‌افتادم يكسره نااميد مي‌شدم. اي بهترين

مَنْ دَعاهُ داع  وَ اَفْضَلَ مَنْ رَجاهُ راج اَللّـهُمَّ بِذِمَّه الاِْسْلامِ اَتَوَسَّلُ

كسي كه خواندش خواننده اي و برترين كسي كه اميدش دارد اميدواري. خدايا به پيمان اسلام به درگاهت توسل جويم



قسمتی از دعای ابو جمزه ثمالی

منبع: http://www.ido.ir

هفتمین سالگرد آسید جواد عزیزم

به نام خدا

راستی سید این چندمی بود ششمین یا هفتمین...

چ فرقی می کند وقتی نباشی و ما هم چنان در عدد 6 و 7 و 8 در جا بزنیم

چ فرقی می کند چند سال گذشته و ما بوی تو را فراموش کرده ایم...ما نه..نه من!!

یادت هست آن روز که صدایت به این روح سرکش آرامش بخشید حال چ شده تو مرا رها کرده ای یا من تو را..

بیا باز دوباره به سراغ من... این بار بیش از پیش بیش از بار اولی که می شناسمت به دعای تو محتاجم

وقتی گرفتار باشی و خودت متوجه نباشی وقتی عقب باشی و فکر کنی جلوتر از دیگران گام بر میداری وقتی همه عالم تنهایت گذاشته باشند و تو هنوزم در خیال با مردم باشی...درد دارد این حرف های من

بیا دوباره..

منتظرم

یاعلی