37 ساله شدی...
به نام حق
غریبانه تر از همیشه با نقطه های اضافی به شکل نگفتن های تو به شکل پریدن های تو به شکل نفس زدن های تو جشن می گیرم و آب و جارو می کنم خاطرات با تو بودن های ندیدنی را با اشک های خیس این روزهایی ام
نیامدی.... و نیامدی ... و نیامدی و رفتی
در سکوتی به رنگ صدای یاحسین گم می شوم تا تک ترین و مخلص ترین صدای دوست داشتنی ترین مداح دنیا را از یاد نبرم
از یاد نبرم؟؟

بی معرفت ترین خواهر دنیا شده ام اما هم چنان هستم در سکوتی به رنگ همین روزهای من
به رنگ نبودن های تو...
چرا نیامدی؟ چند ساله می شوی عزیز جانم
3 سالگی ات یادت هست روی پاهای کوچک و ظریفت می ایستادی از متکاها منبر درست می کردی و به عشق خانمی 3 ساله نفس زدن تمرین
تمرین...
نوشتنی ها را نوشته بودی و سرمشق ها را به پرچم داران هیئت داده
بزرگ تر از نام تو نیست در این شلوغی قهارها
خدا را شکر تو آمدی....
تولدت ستاره باران