میلاد ابن الرضا (ع) مبارک

محمد بن میمون می گوید : به همراه امام رضا(ع) در مكه بودم. به حضرت عرض كردم می خواهم به مدینه بروم، نامه ای برای ابی جعفر بنگار تا با خودم ببرم .امام رضا(ع) تبسمی كرد و نامه ای نوشت . به مدینه رفتم در حالیكه چشمهایم به دردی مبتلا بود . به درب خانه امام جواد (ع) رفتم، نامه را تحویل دادم . موفق غلام امام ، گفت : سر نامه را بگشا و در پیش روی امام قرار ده . این كار را كردم، آنگاه حضرت جواد (ع) فرمود : ای محمد وضعیت چشمت چگونه است ؟ عرض كردم یا بن رسول الله ، همانگونه كه مشاهده می فرمایید بیمار است و نورش رفته است .

حضرت جواد (ع) دستش را دراز كرد ، بر چشمم كشید ، بیناییم چون سالمترین زمانش گشت . دستها و پاهای حضرت را بوسیدم و در حالی بازگشتم كه بینایی ام را بازیافته بودم و این در زمانی بود كه سن حضرت كمتر از سه سال بود.

مسندالامام الجواد (ع) ،ص117 � الخرائج والجرائح ،ج1،ص 372  - موسوعة الامام الجواد(ع) ،ج1، ص235  - اثبات الهداه ، ج3 ،338  - بحارالانوار ، ج 50  ،ص 46 - مدینة المعاجز ،ج 7 ، ص372 � كشف الغمة ،ج2، ص365 � حلیة الابرار،ج4، ص540

منبع:http://seyedsajadtabatabaei.mihanblog.com

*************************

طوبای تو میان دلم قد کشیده است
بین من و خیال خودم سد کشیده است

احساس می کنم به تو نزدیک می شوم
جذر مرا نگاه شما مد کشیده است

این جذبه طلایی بالا نشین تو
بال مرا حوالی گنبد کشیده است

دست خدای عز و جل روی قلب ما
این بار سوم است محمد کشیده است

نوری رئوف در حرمت موج می زند
الطاف کاظمین به مشهد کشیده است

بخشنده تو ،خدای کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو

بگذار خاک پای تو نقاشی ام کنند
سجاده ی دعای تو نقاشی ام کنند

بگذار بر کنار قدم های هر شبت
با رشته عبای تو نقاشی ام کنند

بال و پرم بده که شبیه کبوتری
امروز در هوای تو نقاشی ام کنند

بگذار از زمان ازل تا همیشه ها
آقای من برای تو نقاشی ام کنند

وقتی میان خانه دعا پخش میکنی
مسکین ترین گدای تو نقاشی ام کنند

بخشنده تو ، خدای کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو

ای بالش تو دست امام رئوف ما
ای سایه بان روی تو بال فرشته ها

تا آمدی امام رضا گریه اش گرفت
ای مستجاب چله سجاده دعا

تا یک تبسمی نکنی پا نمی شود
خورشید از مقابل گهواره شما

اینگونه بی نقاب نظر می خوری عزیز
اینقدر در مقابل آیینه ها نیا

آقا قرار ما سر میدان کاظمین
ای اولین زیارت ما بعد کربلا

بخشنده تو ، خدای کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو

هر صبح چهارشنبه مقیم تو می شوم
از زائران صبح نسیم تو می شوم

روزی اگر به طور مرا راهیم کنند
سوگند میخورم که کلیم تو می شوم

وقتی که از محله ما میکنی عبور
کوچه نشین دست کریم تو می شوم

بر پشت بام گنبد زرد و طلائیت
مثل کبوتران حریم تو می شوم

کم کم در ابتدای خیابان کاظمین
دارم همان گدای قدیم تو می شوم

بخشنده تو ،خدای کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو

منبع:http://roozeyerezvan.blogfa.com


شهادت ابالجواد


هرکه یک جور قسمتی دارد

سامرای توغربتی دارد

خوش به حال کسی که نوکر توست

واقعاچه سعادتی دارد!

راستی شهر سامرای شما

چندتابچه هیئتی دارد؟

یاکه دوروبرحریم شما

مردمان ولایتی دارد؟

دل من دورصحن وایوانت

باز میل زیارتی دارد

اعتقاد من است باآن حال

حرم توچه هیبتی دارد

باوجودی که خاکی است اما

این زیارت چه لذتی دارد

دشمن تو اگر که می دانست

باتوبودن چه عزتی دارد...

تاابد مبتلای تو می شد

خادم سامرای تو می شد

مرد آن است باورت کرده

خویش رابنده ی درت کرده

دستهای خدا ملائک را

 روی گنبد کبوترت کرده

پرچمت تاهمیشه پابرجاست

بادعایی که مادرت کرده

جلوه ای از رخت شده خورشید

حق توراذره پرورت کرده

دست حق معجزات عیسی را

رزق وروزی نوکرت کرده

به زمین خورده است وپانشده

هرکه توهین به محضرت کرده

بشکنددستهای آنکس که

چون گل یاس پرپرت کرده

من بمیرم که بین بزم شراب

خون به قلب مطهرت کرده

روضه ات تاکجاکشانده مرا

پای تشت طلاکشانده مرا

دور تشت طلا چه غوغا بود

داخل تشت رأس آقابود

دختری در کنار عمه خود

دیدگانش شبیه دریابود

چشمهای کبوترانه او

خیره درچشمهای بابا بود

چقدرصورت کبودی داشت

جرمش این بود شکل زهرا بود

بسکه بین مسیر افتاده

بدنش پرزخار صحرا بود

بوی یاس مدینه می آمد

مادرش هم یقین درآنجابود

گرچه بستند دست زینب را

پرچم او هنوز بالا بود

خیزران هم دلش به درد آمد

روی لبها که واحسینا بود

قاری نیزه ها که قرآن خواند

چشمها غرق در تماشا بود

تا به لبهاش خیزران می خورد

رعدوبرقی در آسمان می خورد

مهدی نظری

منبع: وبلاگ مشق هیئت

.

بی تو یاد گرفتن خیلی سخت شده, دیگه داره یادم میره یه آقایی ام تو زندگیم داشتم که بدون اون نفسم

نمی کشیدم, همش در خونش بودم اما الان چی ام کی ام..  یه...

خسته شدنت از خودمو می فهمم , اما اگه توام بخوای بگی این بچه درست بشو نیست که نیست,  که نمیشه دادا جواد آخه...

آدما درصدی در خونه خدا میان من که از همه آدم های این دنیا بی ظرفیت ترم , کم درصد ترم , تو می دونی

می شناسی ام,  کمکم کن با دعا منو بکشون سمت خدا... عین سابق

می دونی حالم الان شبیه کدوم حالته؟ اون جا که برا این بیت گریه می کردی:

قدیما هروقت اسمتو می شنیدم مست می شدم

                                               با گفتن ذکر حسین مست و حسینی می شدم

اما آقا...   چند وقت توی روضه هات نمی تونم گریه کنم

                                                            اشک و ازم نگیر آقا بزار برات گریه کنم...

دعا دعا دعا....

خواهشا مرسی از اینکه خوندی.

یامحسن بن علی

میلاد مادر...

میلاد پرنور حضرت صدیقه طاهره بر تمام مادران مبارک باشد.

 

تو خانه دار علی هستی و پری علی

تویی کمال عروج کبوتری علی

 

نشان دهنده ی بالایی تکامل توست

همین روایت با تو برابری علی

 

علی به همسری ات باید افتخار کند

و یا تو فخر بورزی به همسری علی ؟

 

هزار سال دگر هم نمیبریم از یاد

حماسه ای که تو دادی به حیدری علی

 

قسم به حرمت تو مثل تو نمی خواهیم

حکومتی که نباشد به رهبری علی

 

علی اکبر لطیفیان

**

از وبلاگ نود و پنج روز باران، وبلاگ شعر شاعر

3، 5 ، 7...چند سال گذشت؟!!

بسم الله..

چند صد تا چشم گریون پشت یه شیشه ..تو یه فضایی با بوی بد دارو رو پا به زور ایستادن

رو لب ها ذکر یا من اسمه دواء و ذکره شفاء...

تو اما 40 روز می شد که تصمیم به پریدن گرفته بودی گذاشتی امشب همین حوالی شهادت مادر عباس بن علی...دل دل کردناتم معنی داشت عین همیشه

آخر قصه چی شد:

گذاشتی رفتی داداش

نمی گم چی به سر ما اومد...

دل خوشیمون شده دیدنت تو خواب های سالی یه بارمون ازت.. امسال فاطمیه هم اومد و رفت بودی که روضه مادر برامون نخوندی لااقل اون جا که هستی هم ما رو دعا کن هم یه شب بیا تو خواب مون روضه مادر بخون

چی بگم تهش حالم خیلی بد..خیلی

داری می بینی منو کم گذاشتم شرمنده